تولد 5 سالگی
سارینای قشنگم امروز 4 آبان 1393 و پنجمین پاییز عمرت رو تجربه میکنی امیدوارم سالیان دراز در کمال صحت و سلامت کنارمون باشی و زادروزت رو جشن بگیریم عزیزم دیشب برات یه تولد کوچیک گرفتیم و مادر جون و پدر جون و دایی جون مجتبی و ارشیا اینا رو دعوت کردیم و بهت خیلی خوش گذشت کادو امسالتم عروسکی که دوست داشتی به قول خودت سیندرلا رو واست گرفتیم . عاشقتم گل قشنگم . ...
نویسنده :
صمیمه
10:03
بدون عنوان
بیدار شدن خانم خانمها
صبح بعد از آماده شدن برای رفتن به شرکت میام تو اتاقت تا بیدارت کنم اما اونقدر بازی در میاری و اذیتم میکنی که از عصبانیت میخوام جیغ بکشم البته واسه اینه که از خواب سیر نمیشی چون هر کاری میکنم بازم شبا دیر میخوابی به هر حال حق با تو عزیز دلم تو باید تو این سن بیشتر بخوابی و بیشتر بازی کنی اما چه میشه کرد تو این دوره و زمونه بیشر مامانا میرن سر کار و به همون اندازه چیزای بیشتری که ما تو کودکیمون نداشتیم براتون فراهم میکنیم البته میدونم که خوردنی و اسباب بازی جای بازی با مامان یا خواهر و برادر رو نمیگیره . ...
نویسنده :
صمیمه
15:53
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
93/2/4
سارینا جون خیلی وقته که چیزی ننوشتم الان ساعت 12.5 شبه و شما خوابیدی الان یه هفته است که اسباب کشی کردیم و به خونه جدید اومدیم خدا رو شکر جای خوبیه این روزا اخلاقت تغییر کرده خیلی زود عصبی میشی و لج میکنی امیدوارم بزرگتر که میشی اخلاقت بهتر بشه البته اینو بگم که دختر باهوش و فوق العاده شیرین زبونی و همه دوست دارن قربونت برم عزیزم ایشالا بزرگ که شدی با کارهای خوبت خستگی رو تز تنم بیرون میکنی.
نویسنده :
صمیمه
0:45